((ثم رددناهُ...)) فالم، یعنی دلم رو به راهست
یعنی بزن سیم آخر، یعنی که دل بی گناهست
تقصیر دل نیست اما، بین من و تو نمانده
وقتی برای شکفتن، باز آ که ره اشتباهست
یکبار درطول عمرت باز آ و گیر ره دوباره
این قطره ی شبنم عشق چندی ست که پا به ماه ست
چندی ست در بستر مرگ، گریان و نالان فتاده
شاید که تقدیر ما هم اکنون به پایان راه ست
در یک قدمیِ قلبم تو ماندی و خاطراتت
اما ببین در کنارت یکسر دلم روسیاه ست
من ماندم و روسیاهی اما دلم پرامید ست
((ثم رددناه...))فالم یعنی دلم بی گناهست
.
.
ثم رددناه فالت، یعنی دلت بی گناهست
جانا خطا رفته ای تو، چون دل سراسر گناهست
باید که تا انتها رفت، هرچند ره پر نشیب است
شیرین شود آخر ره، جز این شود اشتباهست
روزی اگر خواب شیرین کابوس گردد برایت
آن روز ، روز گناهست، دین و دلت هم تباهست
.
.
ته نوشت: معجون دردهای مرا بد آفریدند........