سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دعوت شدنم به جریان موج نامه ای به حضرت مسیح باعث شد که نگاهی گذرا به فیلم فتنه و شخصیت و کارنامه کارگردان این فیلم ، جناب ویلدرز داشته باشم و حالا که این یادداشت را می نویسم می خواهم خلاف موج حرکتی کنم ، نه نامه ای به حضرت مسیح باشد و نه انتقادی به این فیلم . نه در مقام تحلیلش بر می آیم و نه این صفحه وب شخصی را مناسب صحبت کاملی درین راستا می بینم .
به نظر من یکسری قضایا در برنامه های سازمان یافته غرب وجود دارد که نباید در عملکرد این قضایا کلیشه ای عمل کرد و کلیشه ای ادامه داد بلکه باید با جواب و حرکت سازمان یافته تری به این قضایا پرداخت . برخوردهای تکراری و مشابه و بدون ریشه نتیجه ای جز خدمت به همان قضایا نخواهد داشت ، ریشه شناسی ازینکه چرا در مواجه با فیلم هایی مثل فتنه به این روز می افتیم ؟ اینها همان سنگهای میان راهند که قصدشان مانع حرکتمان است و ما با این عملکردهامان هم باعث کند شدن حرکت در مسیرمان می شویم .
من حمایتی از توطئه غرب نمی کنم ، من موافق سکوت نیستم و حتی نمی گویم که این حرکتهای بسیج وار دنیای وبلاگنویسی  نباید باشد  بلکه می گویم باید فکر کنیم و به جواب این سوال بیندیشیم که چرا توطئه ی غرب خواسته دینمان را خشن و خطرناک نشان دهد ؟ چرا توانسته بسیاری از جهانیان را هم بقبولاند ؟چرا می خواهد به قول خودش ایدئولوژی اسلامی مان را شکست دهد ؟ کجای دینمان را خشن دیده ؟
تا به حال فکر کردیم نکند ریشه این تصاویر خشن در متون دینی و یا عملکرد برخی از بزرگان دین و مسوولان مان باشد؟
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو ................گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
غرض اینکه هر چه ما همیشه غفلت کرده ایم دیگران با هوشیاری عمل کرده اند و هرچه ما کوتاه آمده ایم دیگران در دشمنی با ما به وحدت بیشتری رسیده اند . باید بدون تعارف بپذیریم که این تحقیرها و توطئه ها برای آنها حکم رسالتی را دارد که متحدانه در انجامش کوشا هستند اما پس کی خانه تکانی های اساسی یه ما ؟
و می گفت طبیب از سر حسرت ، چو مرا دید ..........هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
بیاییم نحوه دفاع و پاسخگویی ها را تغییر دهیم ، از خودمان شروع کنیم ، تا چه حد در جلوه دادن زیبایی های دینمان تلاش کردیم که با خشن معرفی شدنش این چنین می کنیم ؟



 


نوشته شده در  سه شنبه 87/1/20ساعت  12:15 عصر  توسط سمیه ملاتبار 
  نظرات دوستان()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آتش بدونِ دود
با احترام به آیه اَلَست
مرد ِ پابه ماه
چادر مشکی ِ خود را بتکانی در باد...
از خودکشی ِ شخصیتی حرف میزنم...
ران ِ ملخی از موری ناتوان
با چادری که تر شده از داغی ِ تنم
[عناوین آرشیوشده]