• وبلاگ : دم مسيحائي
  • يادداشت : مارالِ سربزيرِ هجومي كه گمشده!
  • نظرات : 26 خصوصي ، 48 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بوووس
    پاسخ

    سلام فاطمه‏جان! واقعا به زحمت زيادي افتادي براي نقدم. ممنونم فقط. راستش درسته نميشه توي چيزي راه رفت يا كلمه ي جنس دامن رو توي دنياي واقعيمون نداريم يا شايد نشه تصور كرد كه سرما بر چشم‏هاي تب‏زده حريف مي‏شه و حتي مگر ميشه به جان هم چيزي خوراند؟ اصلا ابليس تر هم به قول خودت شايد يه نوع حشو باشه يا حتي بي معني و شايد لحظه اي رو نتوني تصور كني كه به خوشه‏ي گندم شبيه باشه ولي علاوه بر اينكه پي مي برم طرز فكرام به‏گونه اي با جامعه ي بيرونم فرق داره به نتيجه ي ديگه اي هم ميرسم ، اينكه تو شعرام، به روياهاي دست نيافتني‏ام فكر ميكنم. تمام اين جملات و توصيفات غيرواقعي از نظر شما درست بوده، ولي براي من عين واقعيت هستند و قابل لمس. ولي حتما سعي ميكنم كه به ارتباطات عمودي بيشتر فكر كنم و سعي كنم كه اين اشكال رو حداقل نداشته باشه ولي استفاده از نمادهاي شخصي رو متوجه نشدم. شايد در نقد شعرهاي ديگه، كه زحمتش رو بكشيد، بيشتر بفهمم.دوسِت دارم و مشتاق ديدارت و همچنين امام زيبايي كه زير سايش، داري روزانه هايت را سپري ميكني.