سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از ارباب معرفت مدد میگیرم و به ذکر مادرشان متنم را مقدس میکنم تا به خانم ام البنین ، شیرزن احساس و عشق مادری ، ارادت ناچیزم را برسانم . وقتی دعوت شدم به این طرح که از شخصیتهای کربلا ، در وصف شخصیت مورد علاقه ، مطلبی نوشته بشه ، طبیعتا سخت بود ولی من طبق احساس و ایمانم به خانم ، جسارتا متنی رو تقدیمشان میکنم 

 ای مادر ماه تشنه ! درود بی کران خداوند برتو ، خوب یتیم نوازی کردی ، خوب فرزندان فاطمه را در آغوش خویش گرفتی ، رحمت خدا برتو و بر فرزندان دلیرت ، در بی ستاره ترین شبها چه بر دهان آنان نهادی که هنوز غریو غیرتمندانه آنان به گوش میرسد . چه دستی بر سر آنان کشیدی که سایه مهر و عطوفتت هنوز بر دلهای سودازده  مردمان بعد شما ، حماسه آور است ،  چه نگاهی به فرزندانت انداختی که هر یک از آنها به اندازه آسمان رشد کرده اند ، آسمان باید در مقابل بزرگواری تو سجده کند که به هر چه خوبی بود فرزندانت را متمایل کردی و آنان را با تمام مردانگی ، مردانی از جنس احساس و عشق پروریدی . وقتی عباس شیرمرد مردستان عاشورا ، نام آورترین فرزند توست چه در وصفت بگویم ای مادر . ولی خدا چه صبری عطایت نمود آنگاه که او را با چشمانی خونین ، فرقی شکافته ، دستانی جدا از تن دیدی ، جانم فدایت ام البنین ، فقط میتوانم بگویم احسنت برتو که چنین مربی گری نمودی ، قسم به عاشقانه مادری کردنت ،  مرا در سپر کردن روزهای مادریم ، دلیرترم کن تا همیشه بانگ ام البنینی را ، نوع خلوص زنانه ات را در زندگی ام جاری سازم.


نوشته شده در  دوشنبه 86/11/1ساعت  12:9 عصر  توسط سمیه ملاتبار 
  نظرات دوستان()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آتش بدونِ دود
با احترام به آیه اَلَست
مرد ِ پابه ماه
چادر مشکی ِ خود را بتکانی در باد...
از خودکشی ِ شخصیتی حرف میزنم...
ران ِ ملخی از موری ناتوان
با چادری که تر شده از داغی ِ تنم
[عناوین آرشیوشده]