• وبلاگ : دم مسيحائي
  • يادداشت : من خودم را به باد مي‏دادم
  • نظرات : 28 خصوصي ، 62 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     

    سلام سميه جان

    نقدم روي شعرهايت طولاني شد

    اگر ميل بدهي كه ميل كنم بهتر است

    راستي

    به خاطر حرفهايم در نقد شعرت

    و به خاطر من وبلاگت را نبند

    حيف است دختر!

    تو هنوز بايد ادامه بدهي

    در همين فضاي كثافت مجازي

    سلام دوست عزيز ، خيلي ار کارات خوشم اومد!
    منظورت از مسابقه شعر ، عصر شعره؟ اگه آره کاراتو تا 23 همين ماه بيار کانون شعر
    به روزم ، با يک غزل و يک چهار پاره، حتما" سر بزن دوست من

    ممنونم عزيزم خصوصي گذاشتمت

    مي رم شعراتو بخونم

    فعلا...

    سلام.
    هنوز برنگشتين؟
    برا يه چيزي مزاحم شدم: كاش باشد اما......... :
    از اهداي اعضا چيزي شنيديد؟ دوستم يه سايت معرفي كرد. يه پست كوتاه زدم . بياييد ببينيد.

    تقديم با مهر

    مرسي عزيز

    به خاطر همين هاست كه مي گويم بايد ماند

    به خاطر همين جوّ بد است

    كه مي گويم بايد همه بمانيم

    و جو را درست كنيم

    ما اگر بخواهيم مي توانيم...

    مطمئن باش عزيز

    + زهرا بشري موحد 

    سلام خانم ملاتبار. ممنون از حضور و لطفتون.سال نو مبارك وزيارت قبول. با اجازه لينك شديد.

    منتظر به روز شدن وبلاگتون هستيم

    به گنجشك هم شك مي كنيم

    ................

    .آمده بودم عيد ديدني

    ..............مباركباد را باد با خود برد.

    سلام،
    فکر کنم يک بار داخل سايت آدم برفي ها به من اظهار لطف کرديد،راوي کودک و اينها!
    خوب با اين کامنتتون شد دو بار! ممنونم واقعا...
    راستي شهرتون کجاست مگه؟تهران هستيد که ميتونم معرفي کنم،شهرستان هم هستيد که ميتونم بفرستم!(بي تعارف ها)
    راستي چرا سلام نکرديد؟
    خوش باشين...

    خوش گذشت مشهد؟
    پاسخ

    خيلي فاطمه جان، خيلي. فقط موندم با غزلهاي نيمه‌كاره‌يي كه تو مشهد جاري شدن چه كنم. باز هم از زحمتات ممنون.

    سلام

    ممنون از حضور و نظرتان

    خدا کمکمان کند مانند جهانشاهي شاگرد مکتب علي و زهرا باشيم. و البته "هر که در اين بزم، مقرّب تر است/ جام بلا بيشترش مي دهند".

    زنده باشيد

    يا حق

    چقدر دلم گرفت....
    تبريك عيدم رو لبم خشكيد ....
    چرا ؟ شما كه سالي يكبار آپ ميكرديد خب حالا هم همونو ادامه بديد... كاش بيشتر فكر كنين...
    دلم خيلي گرفت
    خيلي خيلي!
    من منتظر مي مونم چون هميشه از اميد خوشم مياد . ميخوام اميدوار باشم كه روزي بالاخره بياي .و بنويسي دلت تنگ شده بوده اينمدت كه وبلاگت نيومدي. تا آن روز1 نميگم خدافظ1! ميگم به اميد ديدار!!

    سلام

    خوبي؟

    حيف است که ببندي

    حيف...

    پس از تو مي خواهم به روز کني...

    سلام

    راستش من هيچ وقت براي پستم تا به حال كامنت خبر رساني نذاشته بودم تعداد كامنتامم برام مهم نيس چون تو وبلاگ من به خاطر اسمش همه مي آن ولي نمي گن كه اومديم انگار كه معصيت كرده باشن

    راستش دو تا شعر پست را خواندم با اولب زياد حال نكردم يه جاهاييش به خاطر تلفظ كلمات تخصصي در گير درست بودن و نبودن وزن شدم كه باعث شد بي خيال نقدش بشم

    ولي در مورد دومي ارتباط هاي معنايي يك كم كم داشت

    مثلا:

    توپت در زمين من افتاد- عرش دست و دلم کمي لرزيد

    سرنوشت مُقدّست با من- من که در چيدن تو استادم

    فعل چيدن مي آد و در بيت بعد با کلمه خام ظاهرا قرار بوده جمع بشه که نشده از اين طرف ما قبلا در مورد چادر و سنگسار (اينا چه ربطي به هم دارن نمي دونم) داشتيم حرف مي زديم بعد يه هو به توپ ختم شد قبلش هم کلي المان هست که بي کس و باعث وسط شعر ولو ان براي خودشون طفلي ها

    توصيه مي كنم اگر نشريه همين فردا بودي را گير آورديد قسمت نقد شعر هايش را حتما بخوانيد چون در كارهايي كه آنجا نقد شده هم بيشتر ايرادها از اين جنس است و توضيحات مفصل تري در آنجا داده ام

    حالا من منتظر نقدتان هستم

    موفق و پيروز باشيد

     <      1   2   3   4   5      >