در مدينه ميگشتم كه ديدم جواني پير سر به تيزي ديوار ميكوبد
از دور او را نظاره كردم ديدم بسيار شوريده اوحوال است
نزديك شدم و گفتم : براي چه ناله ميزني؟.
***************
گفت :
درس ميخوانم..........
ادامه در پلخمون......................سلام با مطلبي طنز بروزممنتظرم