1)) سلام دوباره
حالا براي نقد اين شعرت اومدم
نقد شديد بد:
1-وزن دوري خيلي طولاني كه انتخاب كرده بودي يه ضربه ي جبران ناپذيري رو به كارت زده بود
16 ركن بايد بري تا بعد مثلا به يه قافيه ي (خط) برسي. خيلي كار رو پايين مي كشه. آدم قافيه ات رو به كلي يادش ميره و اصلا گم مي كنه. ازين به بعد تو انتخاب وزنت بايد بيشتر دقت كني. حالا ديگه من به اين گير نمي دم كه از نظر محتوايي اين طولاني بودن به درد خورده يا نه!!
2-تركيب هاي وصفي: تخت سكوت. خوشه گندم. گندم صبر-كنعان زندگاني . خسوف سرد گناه و...خيلي زياد بودند مخصوصا اول شعر.بهتره كه يك گام بالاتر بري از تركيب وصفي و از استعاره و نماد و نمادهاي شخصي استفاده كني.
3-دوگانگي زباني: گر-زندگاني- بار دگر- چه ها-مي ربود- ابليس و ... توي اين شعر كه مخ و زوركي و ... دارد اصلا جايي ندارند و جوري هم آورده نشده كه مثلا برداشت بشه تعمديه و قصد مسخره كردن داشتي يا...اينهارو حتما عوض كن!
4-از لحاظ محتوايي و ضعف تاليف ها: ارتباطات عمودي كار خيلي ضعيف بودند. حتي در يك بيت هم ارتباطات معنايي به سختي كشف مي شد يا نمي شد. مثلا ارتباط ابليس و خوراندن سيب با كنعان و تخت سكوت و ...
، (ابليستر بهجان تو سيبي خوراندهام) مگر به جان هم مي شود چيزي خوراند؟ چرا ابليس تر؟ اصلا ابليس تر يعني چي؟
لحظه اي كه به خوشه گندم شبيه بود؟ نمي توانم لحظه اي را تصور كنم كه شبيه خوشه باشد. تازه بعد ربطش بدهم به اسپند دود كردن آن هم دوبار و بعد رقصيدن آنهم بدون ترس از اتل متل. اصلا اين اتل متل اينجا چه كاره است؟
5- آوردن كلمات بدون پشتوانه ي قبلي يا ارجاع بعدي: مثل خيلي از كلمات.
خيلي از مسايلي كه مطرح شده فقط مطرح شده و هيچ كاركرد ديگري از آن گرفته نشده مثل همان اتل متل . دلتا- سه شنبه ها- 8 سال- كنعان- حتي كليدر كه فقط در يك بيت جداگانه و انگار جدا از كل شعر توضيحاتي راجع به آن داشتيم و بعد...
كابوس- تنگ ماهي-