نظرات ياداشت ماجراي من ومعشوق مرا ،پايان نيست

+ (ع م ا)

من دست خالي آمدم
دست من دامان تو
سر تا به پا درد وغمم
درد من درمان تو
پاي من از ره خسته شد
بال وپرم بشکسته شد
هر در به رويم بسته شد
جز درگه احسان تو
من خدمتي ننموده ام
دانم بسي آلوده ام
اما به عمري بوده ام
چون خار در بستان تو
ميلاد شرط كلمه توحيد بر شما مبارك!
تا دلتون بخواد حس سنگين احساس كرديم! ولي تا سروكارمون با امامان رئوفه چه غم داريم!
امام رئوف