به دشت خاطره سروي ز پا افتاده،يا زهرا
به داس ظلم و جور و جور و کينه و بيداد،يا زهرا
به موج اشک در طوفان غم ميزد گريبان چاک
پسر بهر پدر با ناله و فرياد،يا زهرا
***
خم کرده پشت زمين را ناگاه داغ گرانت
هفت آسمان گريه کردند بر تربت بي نشانت
جز عشق و خوبي چه کردي؟جز رنج و حسرت چه ديدي؟
نامهربانان چه کردند؟با آن دل مهربانت؟
***
در بزم ولا جام هدايت مهدي است
مقصود ز نور بي نهايت مهدي است
ثبت است که در جريده عالم قدس
گلواژه روشن هدايت مهدي است