سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنام خدا

تقدیمت میکنم ای پیشگاه عالم قطب امکان،ای صاحب زمین وزمان،ای امام پیروز بر کلّ جهان،وای منتقم وخونخواه سید وسرور آزادگان یا بقیه الله الاعظم.
تسلیت عرض می کنم خدمت همه بازدید کنندگان بزرگوار،اربعین سبکبالان عاشق را،ولی میدانم وقتی وجود تسلای این غم در خودم غیر قابل تحمّل است در بزرگوارانی چون شما چه سخت !
درزیارت ناحیه مقدّسه داریم که امام زمان(عج) نسبت به سیّد الشهداء می فرمایند: اگر زمانه مرا به تأخیر انداخت ونتوانستم در رکاب شما با دشمنان شما بجنگم از بام تا شام به یاد شما اشک می ریزم وبجای اشک حتّی خون می گریم.

 تو می آیی که جنون کشته عصیان نشود         همه شبهای دلم شام غریبان نشود


دست تقدیر چنین رقم زده بود که مردی از دیار افلاکیان ،پشت خیمه های شهادت ،خندقی کند تا امویان نتوانند به حریم امامت نزدیک شوند که آن خندق ،مرز میان حسینیان ویزیدیان بود آری آنروز بود که تیری از کمان (حرمله)رها شد ،نازکترین حنجره (اصغر) تاریخ را درید وتیغی که از پشت دیوار کمین ،فرود آمدعلم دستهای عباس را قلم کرد واشک مشک را جاری ساخت                                                                                               
کربلا با توأم ،خودت میدانی چرا تورا در تاریخ به عشق سوختن وشعله ور شدن ،تبدیل به قربانگاه وماتم کردند .تودیدی مشکی پر از اشک بر دوش آزادگی را .توبا زمین کویرت ،پروانگان شمع حسین را که هستی خود را نذر اسلام کردند ووقف امام حسین را، دیدی .تورا مکان گریه انتخاب کردند ،گریه ای که بهای عشق ورزیدن ودوست داشتن است .تو دیدی آنروز حبیب محبوب دلها شد وجان جون فدای امام گشت .دل مسلم تسلیم شهادت شد وسند حریت حر ،به امضای آزادگی رسید .کام تشنه شبه پیغمبر از دست جدش سیراب گشت .سهمی از شهد شهادت نیز قسمت قاسم شد                         
روزیکه ذوالجناح ،سوگوارانه (الظلیمه الظلیمه)گویان ،فاصله قتلگاه وخیمه گاه را در موج اشک ،شنا کنان می رفت ،را تو شاهد بودی.آنروز فرات ،سرخ بود وزمان دریای خون شد وزمین ،زبان حال وآینده رابه گریه ترجمه کرد و......
وامروز قطرات خون دیده ودل ،زبان بین المللی همه اهل دل است وامروز ،بر سر در دلمان پرچمی نصب شده که بر آن نوشته اند :السلام علیک یا ابا عبدالله وبر آینه قطرات چشم ،نگاشته است :یا حسین

    عمریست دل به مهر ووفای تو بسته ایم               پیوند با تو بسته واز خود گسسته ایم
     مارا چو در حریم وصال تو ،راه نیست               دل بر امید بر سرراهی نشسته ایم
    با خود خیال آرزویی بسته هر کسی                   مادیده از دو عالم ودل درتو بسته ایم

کدام شیعه پاکدلی است که از این مصیبت ،غمناک نگردد .وبرای چه این مصیبت را مصیبت عظمی ننامیم.،آخر اعتقادمان به اینست که خون حسین(ع) می بایست در رگهایش می دوید وبه جامعه ،الهلم وآگاهی می داد.اما این خون ،بر ریگزار تفتیده صحرای طف ،ریخت حنجر پاک فرزندش ،می بایست آوای ایمان سر می داد وقرآن می آموخت .لیکن این خنجر با خنجر کین دریده شد وآن سر مطهر،از بدن جدا گشت وبر فراز نی قرآن خواند .
لبهای سیدالشهداء ،می بایست دردانه های حگمت وگل وا ه های معرفت را بیان میکرد ،ولی آماج ضربه های مستانه یزید گشت وبر فراز نی قرآن خواند
آیا این سوگ بزرگ نیست ؟آیا این مصیبت عظیم نیست ؟آیا این درد ها جانسوز وجگر خراش نیست ؟آیا این مصیبت ها،درآسمانها عظیم نیست که آل الله
قتل عام شدند وحرم الله در عصر عاشورا،در اسارت دشمن قرار گرفتند .
مهدی جان صبر ما بسی اندک است واندوه جدایی ات فراوان.وقتی حکومتت سایه گستر شود،ایثار واخلاص وصداقت ،سکه رایج دوران خواهد بود ودر رگهای حیات جوامع ،خون دین ونفس قرآن ،جاری خواهد گشت .امروز زمینه سازی ظهورش رسالت همگانی است .آنگاه که جهان تشنه آمدنش باشد ،روزیکه مردم شایستگی درک عصر حضور رابیابند ،وقتیکه انتظار به اوج خود برسد آنهم نه انتظار بی عمل وبدون زمینه سازی وتنها در گوشه ای خزیدن وبه دعا وطلب بسنده کردن !.......دولت مهدی امتحان برای کسانی است که سالها شعار می دادند که منتظرند وچشم براه
راستی امروز چه کسانی در انتظار آن خورشید پنهان به سر می برند ؟ومنتظران راستین چه کسانی اند ؟
به آندلیل می گویم که ابن ملجم ،قاتل امام ،روزیکه پیشنهاد غطامه (دختر مورد علاقه اش )راشنید ،فکر قاتل شدن برایش غیر ممکن بود ،آخر می گویند
ابن ملجم شخصی بود که نماز خوان وپیشانی شکسته بود وبه امام هم علاقه خاصی داشتند که حـتی بیان می کردند،آقا من شما را خیلی دوست دارم که بعد از مدتی ،روزی امام به او فرمودند :چطور مرا دوست داری چون پیامبر اسامی دوستداران مرا داده ولی اسم تو در میان اسامی نیست
نمیدانم حالا ما هم باید بترسیم ازینکه می گوییم ،خون شیعی درماست ودر انتظار مصلح هستیم ،تا چه حد است ؟واصلا اسامی ما در لیست دوستداران مهدی زهرا قرار دارد ؟

 چرا به کوی محبت نمی بری مارا              سبب به چیست نگارا نمیخری مارا؟       
 کبوتر حرم وگوشه قفس مردن                   برای اوج گرفتن بده پری مارا
خدا کند بدستت مهر این غلام افتد                 به رنگ سرخ شهادت درآوری مارا
 اگر چه از بدی سرراه احسانم                   بیا زراه محبت بزن سری مارا


 

و در آخر



برجذبه هر نگاه مهدی صلوات


 

      ملتمس دعا

 


نوشته شده در  شنبه 85/12/19ساعت  1:36 صبح  توسط سمیه ملاتبار 
  نظرات دوستان()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آتش بدونِ دود
با احترام به آیه اَلَست
مرد ِ پابه ماه
چادر مشکی ِ خود را بتکانی در باد...
از خودکشی ِ شخصیتی حرف میزنم...
ران ِ ملخی از موری ناتوان
با چادری که تر شده از داغی ِ تنم
[عناوین آرشیوشده]